ساحل آرامش

وقتی درس می داد طوری همه را زیر نظر می گرفت که کسی جرأت نمی کرد به هر دلیلی جو جدی و آرام کلاس را برهم بزند در گفتار و رفتارش ملاحت و وقاری موج می زد که ناخودآگاه ذهن مخاطبش را از مسائل کم اهمیت دور می کرد و معطوف درس می کرد. کلاس های درسهای عمومی را به یاد گذشته با گلناز کنار هم می نشستیم و همیشه موقع بیرون آمدن سرم را به کسی مخصوصا وقتی خانوم نیکپور را پیدا می کردم به سوال پرسیدن از او می گذراندم که گلناز برود و به من برای رفتن با رضا اصرار نکند.
طوری شده بود که چهره درس خوان من هم کاملا برای خانم نیکپور شناخته شده بود تا به طرفش می رفتم می دانست که باید به چند سؤال مهم من جواب بدهد. همیشه با لبخند پذیرایم بود و ادعا می کرد که نه تنها از این همه سماجت خسته نمی شود که بسیار هم لذت می برم و تأکیدش بر روی این بود که مرا چند سال گذشته خودش می بیند

دانلود